ایستاده در غبار



✅فراموشی(4)
چرا و چگونه کانون قاصدکی برای امروز.
.بعد از نماز ظهر راهی سلف شدم تو راه اتفاقی #سید_ولی_کراتی را دیدم، ناهار را که گرفتیم همون میزهای اول نشستیم.
بعد از یکم خوش و بش بحث کانون را پیش کشید، اون موقع مسئول منابع انسانی کانون بود و به مناسبت میلاد #حضرت_امیر(ع) ویژه برنامه ای با عنوان "مهربانترین پدر" در قالب مجری گری و با حضور سر کلاس ها را اجرا می کردیم. که فعالیت من در کانون در کنار یکی از بهترین دوستانم مصطفی حسین زاده به عنوان مجری از این برنامه شروع شد و بحث تمرین و تربیت مجری ها در دانشگاه را هم امیرعلی محمد زاده و سعید ارغیانی از بچه های زحمت کش و فرهنگی که حق استادی بر گردنمون دارن بر عهده داشتن،مدیر پروژه هم #مهران_شیخی(⚠️مستعار اما مهم) بود.
اجرای من و مصطفی خیلی خوب بود و پر از تعریف و تمجید،البته نمی دانستیم که محتوایی که ارائه می دادیم ترکیب و اقتباسی بود از مطالب سایت های #خدمتگزاران، #مناسبت_ها و بخش هایی از "کتاب بیایید او را یاری کنیم" #مهدی_قندی از اساتید فعال #انجمن_حجتیه. و درواقع این حضور در کلاس ها تبلیغ و دعوتی بود برای برنامه غرفه ای نیمه شعبان با عنوان " #دیوار "
.داشتم می گفتم؛ آنقدر صحبت کردیم که ناهار سرد شد. سید ولی بحث های انگیزشی را مطرح میکرد و مدام منو به فعالیت فرهنگی در کانون تشویق میکرد
سید ولی: حاضری برای #حضرت_زهرا(س) کار کنی؟!
من: کار برای اهل بیت علیهم اسلام واجبه! اما وقت زیادی ندارم،قول نمیدم!
بعد از این حرف سید ولی تلاششو بیشتر و بیشتر کرد و کلی از وم #کارفرهنگی گفت و حسابی ذهنمو مشغول کرد.
قبل از کلاس رفتم  کتابخونه و نشستم سر درس معادلات دیفرانسیل،تک تک مسائل کتاب رضا قیامت را به روش های مختلف حل می کردم و خیلی خوب و جدی  برای درسم وقت میزاشتم و وقتی روی یک مسئله تمرکز می کردم دیگه چیزی نمیتونست حواسمو پرت کنه! اما این بار ذهنم حسابی مشغول بود.به سید ولی پیام دادم که قبوله! قرارمون شد بعد از نماز مغرب مهدیه
بعد از نماز: من بودم،سجاد ربیعی،سید ولی و نفر چهارمی که الان یادم نیست کی بود.
سید ولی:حاضرین برای حضرت زهرا(س) کار کنین؟! ما ی کانون فرهنگی هستیم که با هیچ کس کاری نداریم و #فعالیت_ی نمی کنیم، فقط و فقط برای اهل بیت علیهم السلام کار میکنیم
داستان تشکیل کانونمون هم اینه زمانی که #حاجی_محمودی در بسیج بود. اهل سنت میان و ی نشریه منتشر میکنن و درباره فاطمیه شبهه وارد میکنن و این میشه که بچه های #بسیج ی برنامه در قالب نمایشگاه سه غرفه ای اجرا می کنن و چون می بینن که تاثیر خوبی داشته تصمیم می گیرن ی کانون بزنن و اینطوری میشه که کانون "قاصدکی برای امروز." تشکیل میشه.
✅چند نکته:
اولا چرا شعبه زدن؟!مگر #رهبری نفرمودن تشکل موازی با بسیج ممنوع!
اما واقعیت:✔️ قاصدکی برای امروز نام یک برنامه بزرگ با بودجه عجیب و غریب در چند شهر بوده است که در سال 87از سمت انجمن حجتیه اجرا شد.
✔️تو بررسی ها از افراد مختلف، #مسئولین دانشگاه، #اطلاعات_سپاه و بچه های قدیمی تر و. شنیدم که بحث نشریه وجود داشته اما نه اینجوری که سیدولی و برخی از بچه های کانون مدعی بودند. اصلا نشریه قضیه دیگری بوده و ربطی به کانون نداشته و اهل سنت در قالب یک کار جناحی و ی اقدام به انتشار مطالبی کرده بودند و حمایت یکی از اساتید  #فساد_طلب و پرحاشیه دانشگاه را هم در پی داشته.
بحث تاسیس کانون هم با لفظی شاید خیلی صحیح بحث #خوارج بسیج و دعوا ها بر سر فرماندهی بسیج دانشجویی و اتفاقات #دی_ماه_88 در دانشگاه بوده که هرگز در کانون مطرح می شد و این داستان خودبافته تاسیس کانون که صحیح نیست! همواره مطرح بود.
✔️به مرور با انتشار مدارکی به تبیین این موضوع خواهم پرداخت.
♨️ادامه دارد.
@masaf1440
m1440.blog.ir


⚠️دانشگاه حکیم سبزواری
✅بخشی از یک یادداشت مهم:
.بله! مسئله انجمن حجتیه مهم ترین مسئله امروز کشور،نظام و ما نیست! این مسئله تنها یکی از مسائل مهم کشور است.و ما نیز فقط به این مسئله نپرداخته ایم و اگر در مسایل دیگر بیشتر از بقیه کار نکرده باشیم کمتر فعالیت نکرده ایم.هر چند برخی طوری صحبت میکنند که انگار همه هم و غم خود را برای سایر مسائل گذاشته اند و حقیقتا دغدغه دارند که اینطور‌نیست و بخوبی می دانیم که وضعیت فرهنگی دانشگاه محصول تفکرات و اقدامات غلط ایشان داست.
انجمن حجتیه کاملا حرفه ای و قوی در حال فعالیت است.و برخی یا نمی دانند یا پس از دانستن خود را به ندانستن زده اند و نسبت به هشدار های امام (ره) و رهبری پیرامون انجمن حجتیه و گروه های مشابه بی تفاوت هستند.
نه پرداختن بیش از حد و غیر معقول به مسئله و نه بی تفاوتی و نپرداختن به این مسئله درست نیست! اما واقعیت آن است که در دانشگاه حکیم سبزوار اصلا به این مسئله پرداخته نشده است که برخی برای آن حد هم تعیین میکنند.کی و کجا؟ حرف منطقی هم ندارند و تنها به بهانه ترس از خراب شدن سابقه است! اما سانسور تا کی ممکن است؟!چقدر و تا کی؟!
سانسور این مسئله با سو تدبیر برخی نهایتا تا یک ماه آینده تبدیل به یک معضل اساسی برای بسیاری از مجموعه ها،تشکل ها و افراد دانشگاه و سطح شهر خواهد شد. این مسئله براحتی می تواند به یک فرصت تبدیل شود اما برخی عمدا یا از سر ندانستن در حال طی کردن مسیری هستند که عاقبتی جز پشیمانی ندارد.
مقاومت غیر منطقی و تقابل مضحک با جریان دانشجویی که با دستی پر و منطقی قوی و به طور جد در حال پیگیری این مسئله است، هر از چندگاهی موجبات انتشار مطالبی را در پی خواهد داشت.
 نظیر آنچه که اخیرا شاهد آن بودیم و برخلاف میل ما عملا با انتشار یک صوت کوچک شخصی از معادلات حذف شد و شبهات و سوال های اساسی در اذهان عمومی پیرامون ایشان ایجاد شد و باقی ماند. 
هر چند مسائل بسیاری وجود دارد که ممکن است قابلیت انتشار پیدا کنند که فعلا و بنابر مصلحت و تا مدت زمان محدودی تمایلی به مطرح کردن و انتشار آن ها ندارم. و پی خیلی از مسائل را نیز به تن  مالیده ام و از تهدید و ‌تخریب احد  هم ترسی نداشته و ندارم.
چرا که خط مشی ما خط مشی رهبری است که فرمودن: من انقلابی ام دیپلمات نیستم! 
اصلا فرض کنیم دوره صدر اسلام است چک هم بخوریم حرفمان را خواهیم زد.آبرو که سهل است برای این انقلاب جان هم می دهم.
متاسفانه در خشت خام می بینم که علاوه بر مسئولین حتی برخی تشکل های دانشجویی که بطور رسمی و غیر رسمی ایشان را آگاه و توجیه کرده ایم و از ایشان در خواست واکنش داشتیم نیز حسرت خواهند خورد و‌مطمئنا آن روز بنده هیچ حقیقتی را کتمان نخواهم کرد و مستندوار از سکوت و بلکه مقابله ایشان با پیگیری این مسئله خواهم گفت.
#شاید_موقت
@masaf1440
m1440.blog.ir


✅فراموشی(3)
و سرآغاز ماجرا.
دم دمای ظهر بود که از دفتر #بسیج تماس گرفتن و گفتن بیاین برای تکمیل ثبت نام، امتیاز خوبی تو آزمون آورده بودیم.
-اتوبوس؛
.هر وقت که مداح خواب بود و یا اذیتش می کردیم و از میدان به در می شد و مزاحمتی نبود و فرصتی را مناسب می دیدم از سر دل تنگی با #قرآن جیبی ام انس می گرفتم قرآن همیشه جاذبه خاصی برام داره و نمی تونم ازش دل بکنم. ایام #شهادت حضرت زهرا(س) بود و چون کلاس های حوزه علوم اسلامی دانشگاهیان را هم شرکت می کردم درباره #ولایت حضرت امیر(ع) و وقایع تلخ #فاطمیه هم مطالعه می کردم بخاطر همین  ی کتاب هم با همین موضوع از کتابخونه دانشگاه به امانت گرفته بودم و در طول سفر می خوندمش.
کتاب "سقیفه" از "علامه سید مرتضی عسگری" که به بررسی تحلیلی تاریخ صدر اسلام و ریشه یابی جریان انحرافی #سقیفه پرداخته بود البته، چاپ #انتشارات_منیر! تا همین چند ماه پیش هم حواسم نبود که این کتاب را هم انتشاراتی چاپ می کنه که مدیریتش با #سبط_الشیخ ها است.
✔️موضوعات و مسائلی مثل غدیر،فاطمیه،شعبان،ایام ربیع،میلاد حضرت امیر(ع)،میلاد حضرت صدیقه طاهره(س) و این قبیل مناسبت ها مهم ترین بستر های فعالیت #انجمن_حجتیه هستن
.فکرش راهم نمی کردم که روزی برسه که فعالیت و اسم انتشارات منیر و مشخصات کامل مسولین این انتشارات روی نامه ها، مدارک و فاکتور های کانون "قاصدکی برای امروز." برای اثبات خیلی از مسائل اینقدر برام مهم خواهند شد.
.روز دوم سفر بود،سجاد ربیعی که مسئول فرهنگی راهیان بود، با "سید ولی کراتی" درست صندلی کناری من و حجت نشسته بودن.
⚠️سید ولی کراتی نام مستعار یکی از شخصیت های داستان است.
.سید ولی مدام تو سفر حواسش به من بود یکم که گذشت سر صحبت را باز کرد: که اهل کجایی و چی می خونی و. خوندن اون کتاب خیلی جذبش کرده بود.
بعد از راهیان که اساسا بستری مناسب برای جذب بچه ها به #فعالیت_فرهنگی هست چند باری بچه های بسیج که بهترین و نزدیک ترین رفیق هامون بودند پیگیر شدند تا من و حجت بریم و تو بسیج فعالیت کنیم.من اولین بار با امین سردارآبادی و مجید مرادقلی و جنبش عدالت خواه آشنا شده بودم و دوست داشتم اونجا کار کنم، راستش تا چند وقت هم فکر میکردم جنبش و بسیج هر دو یکی هستن هر چند الان.
تا اینکه سیدولی چند بار توی کتابخونه و سلف و. سر صحبت را باز کرد و گفت که می خواد ی جلسه بزاره و کارمون داره.
♨️ادامه دارد.
@masaf1440


✅فراموشی(2)
208 ادبیات!
ترم دوم بودیم و خام، و هنوز نمی دونستیم که در جمهوری اسلامی مسئول وقت خوابگاه ها که عکس امام(ره) و رهبری را بالای سرش نصب کرده و کلی هم ریش داره و ظاهری موجه، میتونه تو چشم های آدم زل بزنه و مثل آب خوردن دروغ بگه:خوابگاه دولتی اندیشه جای خالی نداره و.البته ما خطای یک نفر را پای مکتب و پای همه ننوشته و نمی نویسیم. 
 خونه، خوبی ها و مشکلات خودشو داشت. اما در مجموع بهتر از خوابگاه خودگردان ترم یکمون، حکمت بود! که  بچه ها بهش می گفتن: خوابگاه نکبت. و با اخباری هم که ازش میرسه و نظارت مسئولینی که نبوده و نیست فکر میکنم هنوز همنطور مونده! 
آخه هنوزهم نامه های شکایت از مسئول وقتش را بخاطر ی و پس ندادن ودیعه حدود 50 الی 60 نفر دانشجو و سایر مسائلش را دارم. که اون شکایت هم با تدبیر و وظیفه شناسی مسئولین دانشگاه، بقول معروف ماست مالی شد و به جایی نرسید و متاسفانه امسال هم تداوم همین مسائل را از بچه ها شنیدم.
.صبح که شد طبق معمول و برنامه هرروزمون، بعد از ی ورزش صبحگاهی سوار سرویس دانشگاه شدیم تا بعد از صرف صبحونه دانشجویی سلف به موقع برسیم سرکلاس و همنشین صندلی های چوبی کلاس های دانشگاه پویا در عرصه علم بشیم.
إ این پسره!
تو سلف بودیم،حجت، علی محمد را  که پشت سرمون نشسته بود، دید. و همین شد که بحث راهیان شد.
-گفتم:حجت! دیشب خواب دیدم یکی بهم میگفت برو کلاس 208 ادبیات! 
-حجت هم گفت: منم شبیه همین را دیدم.
-سلام بچه ها خوبین؟!چی شد فکر کردین؟
علی محمد بود.
- تا آمدم جواب بدم گفت امروز ساعت 12 آزمون ورودی راهیان هست، کلاس 208 ادبیات چون تعداد متقاضی ها زیاده تصمیم گرفتیم آزمون بگیریم از کتاب داستان سیستان!هر کسی آزمون نده نمیتونه بیاد! ما بریم سر کلاسمون که دیر نرسیم، استادش خیلی گیره. یاعلی(ع)
-من و حجت هر دو متعجب بودیم!
♨️ادامه دارد.
@masaf1440


✅فراموشی(1)
آخرای سال 94 بود و اوایل ترم دوم دانشگاه 
هوای یک روز نچندان سرد زمستانی! دوست داشتنی ترین جای دانشگاه.
تازه نماز جماعت ظهر را خوانده بودیم و راهی سلف بودیم هنوز چند قدمی از درب ورودی مهدیه فاصله نگرفته بودیم که ی دفعه، یکی با ی لحن گرم و ته لهجه شیرین خراسانی، صدامون کرد:
-سلام بچه ها!
- برگشتیم 
-خوبین؟!
بعد از سلام و احوال پرسی ی راست رفت سر اصل مطلب:
-راهیان نمیاین؟!(قبلا و بارها تو برنامه های دانشگاه و مهدیه دیده بودمش، اما اسمش را نمیدانستم.حتی نمیدونستم از بچه های بسیج دانشگاهه بعدا فهمیدم که اسمش علی هست،علی محمد قدرتی!)
-نمی دونستم چی بگم.ی نگاهی به حجت کردم، اون هم نمیدونست چی بگه.
⚠️(حجت ارجمند نام مستعار یکی شخصیت های داستان است)
 رو کردم به علی محمد و گفتم:   
-باشه ی فکری کنیم خبر میدیم.
علی محمد لبخندی زد و گفت:
-دیره! بجنبین داریم میریما! بعدا حسرت نخورین! یاعلی(ع)
شب که امدیم خونه بی توجه به اتفاق ظهر اون روز مشغول درس و تکلیف شدیم دقیقا مثل دوران دبیرستان!
مثل همیشه قبل از خواب نیم ساعتی با بچه ها می گفتیم و می خندیدیم و یواش یواش می رفت که صدای خنده ها تبدیل به صدای خروپف بشه.
فقط ی چهار راه پایین تر از دانشگاه،نزدیک ایستگاه آتش نشانی شهرک توحید، ی واحد کوچیک در طبقه دوم بلوک 5 از آپارتمان های مسکن مهر. 
که کل امکانات و نصیبش از تعریف خانه ی بخاری گازی داغون بود. که آن را هم هر چند وقت یکبار صاحب خونه زنگ میزد و هماهنگ میکرد تا بیاد و ببردش و تا آخرهم خدا رحم کرد و جور نشد و نیومد و آن بخاری داغون و روسیاه شده بود رفیق شفیق ما توی سرمای استخوان سوز و بی حساب و کتاب زمستان و بهار سبزوار، و البته نفر هشتم خونه!
البته این رفیقمون مثل دو نفر دیگه قاچاقی با ما نبود، رسماً از صاحب خونه مجوز داشت هرچند من،وحید،کامران،پوریا و حجت با این کار مخالف بودیم.
♨️ ادامه‌دارد.
@masaf1440

ناگفته‌ها و حرف هایی که نشنیده اید!


این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.


این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.


حسینیه کاشانی فرید

یک عکس دسته جمعی و مهم و جالب!
البته با چاشنی طنز
محل:حسینیه کاشانی فرید واقع در خیابان ظفر تهران محل  فعالیت و جلسات #انجمن_حجتیه
افراد:سید حسین حسینی آرام از #اساتید کانون-حامدرضا معاونیان-علی لباف-سید محسن سبط الشیخ از اساتید کانون-سید محمد حسین سبط الشیخ مدیران #انتشارات_منیر-دکتر محسن کاشانی وحید مدیر #مدرسه_نیکان-مهدی تفتی-حیدر علی جعفری ربانی باستانی از اساتید کانون-محمدرضا حاجی زمانی و.
✅این عکس را از پیج اینستاگرام حیدرعلی جعفری دانلود کردم و او هم از پیج علی لباف به اشتراک گذاشته بود،در صحبت هایی که با  جعفری و لباف داشتم مدعی بودند هیچگاه و اصلا این افراد را در عمرشان ندیده اند و نمی شناسند که پس از ارسال این تصویر برای ایشان دیلیت اکانت زدند.حالا چرا خشونت؟!این حجم از #تقیه نوبر است!
این مکان محل دائمی جلسات #علیرضا_هزار از اساتید کانون نیز می باشد.
@masaf1440

m1440.blog.ir



در مڪتب تشیع، انسانیت هم هست:exclamation:


یڪی از قبیح ترین و مشمئزڪننده ترین تفڪّرات بسیاری از اعضای انجمن حجتیّه و حامیانشان، در این روزها مشهود است. ڪشور به واسطه حادثه تأسّف بار وقوع سیل، در اندوه و ناراحتی و اضطراب است، امّا آقایان همچنان در پی نشان دادن عناد خود با #وحدت_شیعه_و_سنی:bangbang:

از برادران اهل تسنّن خجالت میڪشم ڪه اعلام ڪنم، در میان ما شیعیان برخی از افرادی هستند ڪه با اعلام شماره حسابهای مخصوصی میان خودشان، تضمین میدهند ڪه : "اگر بنا دارید فقط به شیعیان منطقه آسیب دیده ڪمڪ رسانید، به این حساب واریز ڪنید":bangbang: در زله ڪرمانشاه و سیل این روزهای استانهایی همچون گلستان، شاهد این اقدام غیرانسانی هستیم.
:question:نمی دانم این اقدام را با پیروی اینان از ڪدام طریق توجیه ڪنم؟ مگر نه این است ڪه حضرت آیت الله وحید خراسانی ڪه مرجع تقلید بسیاری از آقایان و مورد احترام همه آنان است، در فتوای معروف خود نوشتند:
:white_check_mark: « هر ڪس شهادت به وحدانیت خداوند متعال و رسالت خاتم انبیاء(صلی الله علیه وآله وسلم) بدهد مسلمان است، و جان و عرض و مال او مانند جان و عرض و مال ڪسی ڪه پیرو مذهب جعفری است محترم است و وظیفه شرعی شما آن است ڪه با گوینده شهادتین هر چند شما را ڪافر بداند به حسن معاشرت رفتار ڪنید، و اگر آنها به ناحق با شما رفتار ڪردند شما از صراط مستقیم حق و عدل منحرف نشوید، اگر ڪسی از آنها مریض شد به عیادت او بروید، و اگر از دنیا رفت به تشییع جنازه او حاضر شوید، و اگر حاجتی به شما داشت حاجت او را برآورید.»
http://jvan.me/1ACf

اصلاً از مرجعیّت بگذریم، چون آقایان بلدند ڪه به وقتش چگونه حتّی از فتوای مرجعشان هم عبور ڪنند.
:question:مگر نه این است ڪه علی (علیه السّلام) به خانواده دشمنی ڪه بر او شمشیر ڪشیده بود، ڪمڪ میڪرد؟ سیره اهل بیت (علیهم السّلام) در ڪمڪ رسانی به نیازمندان عصر خود ڪه غالباً شیعه نبودند، چه بود؟ داغدیدگان ما ڪه برادر و هموطنمان هستند.
:zap:برخی اعضای محترم ڪانال، دلگیر بودند از نقل مطلبی ڪه در آن لفظ "سنگ مخ" به ڪار برده شده بود. سنگ مخ یعنی متحّجر و اینهاست نشانه تحجّر.:comet:

:diamond_shape_with_a_dot_inside: ما انسانیّت را نه فقط از خمینی، بلڪه از شاگردان مڪتبش آموختیم.
:id: @hojjatiye


انجمن حجتیه



نه تنها به درد نمی خورند، بلکه خیانت می کنند:bangbang:


مقام معظم رهبری:
:white_check_mark: طلبه‌ی ما، استاد ما، فاضل ما، عالِم ما، مرجع ما اگر چنانچه معتقد به این تحوّل عظیمی که اسمش انقلاب است، بود، به درد این کشور خواهد خورد. اگر معتقد به این نبود، :zap:به درد کشور نمیخورد، به درد جمهوری اسلامی نمیخورد؛ باید معتقد باشد. مهم این است که عمیقاً از بن دندان معتقد باشد که این تحوّلی که در این کشور اتفاق افتاده، باید همچنان ادامه پیدا بکند. . دنیای اسلام، امروز نیاز دارد به این حرکت انقلابی ما. این کسانی که در داخل حرف میزنند، کار میکنند، اظهاراتی میکنند که با گرایش انقلابی مغایر است، ولو متضاد هم نباشد، امّا همین قدر که مغایر با گرایش انقلابی است، دارند ضربه‌ی به امید امّت اسلامی میزنند، این ضربه‌ی به آنها است و :zap:خیانت میکنند. بنابراین حرکتتان حرکت انقلابی باشد و کار انقلابی.
۱۳۹۷/۱۲/۱۳


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

William گروه تلگرام - telegram-group.me کاردو فايل گروه رباتیک آراد سقز نگه‌داری و خرید ادکلن‌های مردانه مدرسه صفایی یک گوسفند زنده بازی و تکنولوژِی راهبند